رفتن به محتوا رفتن به نوار کناری رفتن به فوتر

گفتگو با آندری کرکوف، نویسنده رمان «مرگ و پنگوئن»

رمان «مرگ و پنگوئن» چند سالی‎ست که توسط نشر روزنه منتشر شده، ولی متاسفانه این رمان ارزنده با توجه چندانی روبه رو نشد و تقریبا منتقدان ادبی با سکوت از کنار آن گذشتند و مخاطبان هم اقبالی به آن نشان ندادند. چندی قبل اما، با رفتن یوسف انصاری به نشر روزنه (به عنوان مسئول بخش…

ادامه مطلب

راوی و زاویه‎ی دید در داستان نویسی

راوی و زاویه‎ی دید از اساسی‎ترین عناصر داستانی هستند. کلمه‎ی داستان کوتاه در اکثر فرهنگها به معنی “روایت” و “تحکیه” هم به معنی “حکایت کردن” به کار رفته است. در ابتدا این‎ اصطلاح در مقابل کلمه‎ی فرانسوی رمان به کار می‎رفت که‎ به‎تدریج از هم جدا شدند و دو کلمه‎ی جداگانه با مفاهیم جداگانه‎ به…

ادامه مطلب

نگاهی به رمان «ایراندخت» اثر بهنام ناصح

رمان نویسی در این دیار با گونه تاریخی آغاز شد و لااقل تا یکی دو دهه بعد از آن که رمان اجتماعی نیز در ایران متولد شد، نویسندگان به مدد تخیل و یا اشراف‎شان بر تاریخ، به نوشتن رمان تاریخی مشغول بودند و احتمالا این تداوم حاصل اقبال گونه تاریخی در میان مخاطبان نیز بوده؛…

ادامه مطلب

نگاهی به مجموعه شعر «نامِ تو زخمِ من است» سروده‌ی آزاده طاهایی

نامِ تو زخمِ من است. سروده‌ي آزاده طاهایی. تهران: انتشارات مروارید. چاپ اول: 1390. 1100 نسخه. 112 صفحه. 2800 تومان. ... صد سال به عقب، صد سال به جلو، فرقی نمی‌کند. شمارش اعداد در قبرستان، مثل شمردن دانه‌های خاک بیهوده است. از قبری به قبر دیگر، چیزی از جنس خاک در درون‌مان…

ادامه مطلب

گفت‌وگو با علی چنگیزی به مناسبت انتشار رمان: «پنجاه درجه بالای صفر»

اشاره: علی چنگیزی متولد 1356 آبادان است. اولین رمان چنگیزی «پرسه زیر درختان تاغ» - نشر ثالث-  با استقبال خوبی از طرف منتقدان و مخاطبان ادبیات داستانی روبه‌رو شد. رمان دوم علی چنگیزی «پنجاه درجه بالای صفر» را می‌توان در  ادامه‌ی رمان اولش دانست. فضاهایی که چنگیزی برای نوشتن انتخاب می‌کند خارج از فضای رایج…

ادامه مطلب

منتقدان از نگاه نویسندگان بزرگ (۲)

اظهار نظر نویسندگان در مورد منتقدان اغلب ضد و نقیض است، گاه با دلخوری، گاه از سر احترام و... در روزهای گذشته یک بخش از تظر منتقدان در باره نویسندگان را خواندیم، امروز بخش دیگری از آن را می‎خوانیم که دربردارنده نکات جالب توجهی‎ست، در آینده می‎کوشیم گزیده‎ای از نظر نویسندگان داخلی درباره منتقدان را…

ادامه مطلب

نگاهی به رمان «آفتاب درخشان» نوشته‌ی نورما کلین

پشت جلد کتاب: ژاکلین هلتون – معروف به کوراین هایدن، در سال 1971 در بیست سالگی در ونکوور بر اثر ابتلا به نوعی سرطان نادر درگذشت. او در هجده ماهه آخر عمرش تصمیم گرفت خاطرات خود را به عنوان میراث برای دخترش (جیل) که هنوز نوزاد بود بنویسد. استودیوی یونیورسال فیملی براساس خاطرات او ساخت…

ادامه مطلب

«فمنیسم» از زبان سیمون دوبوار

سیمون دوبوار نیز هماننده دوست، همراه و عشق ازلی و ابدی‎اش ژان پل‎سارتر، فیلسوف، روشنفکر، فعال اجتماعی، داستان‎نویس و... بود؛ ترکیبی که اگر امروز کمی از مد افتاده باشد،  اما در آن سالها روی بورس بود به اشکال مختلف می‎شد دید و اینکه یک فیلسوف ادبیات را بهعنوان ابزاری برای بسط فلسفه و دیدگاهش بکار…

ادامه مطلب

بدجوری کسل و دلزده شده‌ام، دلزده از همه چیز، به خصوص نوشتن!

دستم به نوشتن نمی‌رود. بدجوری کسل و دلزده شده‌ام. دلزده از همه چیز، به خصوص نوشتن. و حتی این یادداشت را که می‌نویسم با کمال دل‌زدگی است. گاهی فکر می‌کنم که اصلاً چرا باید بنویسم. چه کسی گفته است که این چند روز عمر را باید صرف نوشتن کنم. کمابیش همیشه…

ادامه مطلب

مرثیه ای برای آن مرد عاشق

حقیقت اینکه زیاد اهل شعر نیستم، فقط آنقدر که اموراتم را بگذرانم در لحظه‎هایی که چیزی جز شعر نمی‎تواند پاسخگوی بی‎تابی‎های آدم باشد.از همین رو نه به شکل تخصصی و پیگیر اما به شکل مداوم با آن دمخور بوده‎ام. با این حال از همین رو بسیار هم ایده‎آل‎گرا هستم، هر شعری را به خلوت خود…

ادامه مطلب

نگاهی به «یک گروه کوچک» نوشته‌ی جانت نیپ‌ریس

بهار امسال در میان کتاب‌های نشر افراز برای نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران،‌ کتابی تئوریک با نام «نوشتن برای تئاتر» منتشر شد، یکی از ده‌ها عنوان کتابی که در طول همین ماه‌ها توسط چند نشر اصلی تهران در زمینه تئاتر و سینما، به بازار عرضه شده بودند. کتابی جلد مشکی که خودآموزی در زمینه‌ی نوشتن نمایشنامه…

ادامه مطلب

فراموش شدگان؛ دردِ دلهای بی پایان نویسندگان شهرستانی

دیروز در خبرها، «گلایه‌های یک نویسنده غیرتهرانی از چاپ اثرش با هزینه شخصی» ماجرای تلخی که اگر چه نمونه‎های فراوانی دارد، اما هربار که به موردی از این دست برمی‎خورم حسابی حالم گرفته می‎شود و در کل یاد این می‎افتم که نوشتن در این ولایت چقدر کاربی‎قدر منزلتی‎ست. احساس آدمی که می‎خواهد اثرش را چاپ…

ادامه مطلب

نقد و منتقد از نگاه نویسندگان بزرگ: خرمگسان معرکه!

گاه نویسندگان ادعا می کنند نقد‎هایی که توسط منتقدان بر آثارشان نوشته می‎شود، نمی‎خوانند. اما در مقام عمل می‎بینیم که به وقتش خط به خط این نقدها را هم می خوانند! نویسندگان در مورد منتقدان نظرات مختلف و  ضد و نقیضی دارند، برخی کار آنها را در خور اهمیت و برخی نیز بی‎ارزش می‎خوانند و...…

ادامه مطلب

در فضای ادبیات امروز معنای رقابت مسخ شده است!

بعد از ظهر یکی از روزهای سرد آخر پاییز، بعد از شبی برفی، کافه گارنو جلسه‎ی نقد مجموعه داستان «کلاغ» نوشته فرشته نوبخت. وارد که می‎شوم، تک و توک جا برای نشستن پیدا می‎شود، سی سی و پنج نفری آمد‎ه‎اند و از این حیث از جلسات نقد پر مخاطب به حساب می‎آید، بیشتر حاضران هم…

ادامه مطلب

درحاشیه‎ی سرقت ادبی صادق هدایت در بوف کور!

به خاطر دارم چند سال پیش مستند «گفتگو با سایه» نوشته حبیب احمد زاده به کارگردانی خسرو سینایی در جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد،  صرف نظر از کیفیت هنری فیلم که چنگی به دل نمی‎زد، به لحاظ مضمونی حرف تازه‎ای نداشت، یا لااقل برای من که در طول سالهای دور و نزدیک نسبت…

ادامه مطلب

نگاهی به «خوب شد شناختمت» نوشته‌ی جویس کرول اوتس

هرچند که می‌دانست، یا باید می‌دانست که ساعات طولانی تنهایی نه‌تنها به تمرکز او کمکی نخواهد کرد، بلکه تنها او را برای دقایقی طولانی و بی‌پایان سر جای خود می‌نشاند تا با حالتی مسحور و شیفته به درختان بیرون پنجره‌ی اتاق مطالعه‌اش خیره بماند... و همین‌طور که تاریکی همه‌جا را فرا می‌گیرد، انعکاس شبح‌گونه‌ی خود…

ادامه مطلب

غیاب منتقدان حرفه‎ای و بحران نقد ادبی

همه عادت داریم نویسندگان را به عنوان آفرینندگان متون ( ادبی، فکری و فرهنگی و...) به حساب بیاوریم، اما از دیگر سو براساس باوری دیرینه، اغلب منتقدان را پخته‎خوارانی می‎بینیم که با واسطه قراردادنِ متنی دیگر، به فعالیتی دست دوم می‎پردازند، و آنها را نویسنده متونی به حساب می‎آوریم که هویت‎شان وابسته به متنی دیگر…

ادامه مطلب

ادبیات جهان (۵): «در برابر قانون» اثر فرانتس کافکا

"جلو در قانون دربانی به نگهبانی ایستاده است. مردی از ولایت پیش دربان می‎آید و التماس می‎کند که تو برود. اما دربان می‎گوید حالا نمی‎تواند او را راه بدهد. مرد فکر می‎کند و می‎پرسد: آیا کمی بعد راهش خواهد داد؟ دربان می‎گوید ممکن است اما حالا نمی‎شود. چون در تالار قانون مثل همیشه باز است…

ادامه مطلب

جاودانه ها(۱۵): «عقاید یک دلقک» اثر هاینریش بل

عقاید یک دلقک [Ansichten Clowns] در 1963 منتشر شد. هانس اشنیر دلقک، تنها به اتاق خود در بن، پناه برده است و چند ساعت شکست‌های زندگی عاطفی و حرفه ایش را جمع بندی می کند تا بعد برود مانند گدایی بر پله های ایستگاه راه­آهن بنشیند و بازگشت ماری، زن محبوبش را که از دست…

ادامه مطلب

نگاهی به «به یک چیز خوب فکر کن» اثر شهلا شهابیان

داستانهای این نویسنده گیلانی، مبتنی بر تفکری زنانه و رویکردی رئالیستی نوشته شده‎اند. هرچند که پرداختن به ظلم و تحمل آن از جمله روایتهایی تکراری در مورد زنان جامعه است، ولی شهلا شهابیان در داستانهای  مجموعه « به یک چیز خوب فکر کن» توانسته گاه به صورتی مبتکرانه با این موضوع برخورد کند. -    خاله،…

ادامه مطلب

۱۵ اصل طلایی برای موفقیت در نویسندگی

1) پیش از نوشتن اولین کلمه، خوب فکر کنید که چه چیز، درباره‎ی چه، به چه منظور، برای چه کسی، و چه قدر می‎خواهید بنویسید. نوشتن کار است. بی‎فایده نوشتن بی‎معنی است. خیلی ها بیش از آنچه می‎خوانند، می‎نویسند، حیف زحمت، حیف‎ وقت و حیف کاغذ! از خودتان بپرسید آیا موضوعی که می‎خواهم بنویسم…

ادامه مطلب

نگاهی به مجموعه داستان «گربه‎های آدمخوار» اثر‌ هاروکی موراکامی

تاکنون هیچ نویسنده‎ای در تاریخ ادبیات داستانی ژاپن از شهرت موراکامی برخوردار نبوده، آنگونه که نه فقط در ژاپن که در دیگر کشورها نیز آثارش از تیراژی چشمگیر برخوردار باشد و حتی در ایران نیز با همین سطح از مطالعه عمومی و شمارگان متعارف هر کتاب در یک چاپ، آثار او در چند نوبت تجدید…

ادامه مطلب

نکاتی درباره رمان «پایان یک مرد» نوشته «فریبا کلهر»

در ابتدا بی‎مناسبت نیست اشاره‎ای داشته باشم به گفته دنوشر آلمانی تبار : " داستان خواندن را دوست دارم. اما درباره داستان حرف زدن را بیشتر دوست دارم." در این یادداشت می‎خواهم درباره رمان " پایان یک مرد " حرف بزنم . حرف‎هایی در نه در جایگاه یک منتقد ادبی – چنین ادعایی ندارم -…

ادامه مطلب

داستان امروز ایران (۸): «عالی جناب» از جعفر مدرس صادقی

افسانه با عكس گرفتن مخالف بود. با لباس سفید عروس و سفره‎ی عقد هم مخالف بود. هرچه مادرش اصرار كرد، رضایت نداد عكّاس خبر كنند. می‎گفت خبری نیست كه عكس بگیرند. و راستی هم خبری نبود. فقط پدرومادرها بودند و بزرگان فامیل. آخوند عاقد خُطبه‎ی عقد را خواند و افسانه صبر نكرد كه آخوند، مطابق…

ادامه مطلب

نگاه خیره به منتقد! (۱): علی شروقی

همیشه داستان‎نویسان و آثارشان، سوژه یادداشت ها، نقد ها و ازاین دست بوده‎اند؛ اما اینبار – و از این پس- قصد داریم به سراغ منتقدان هم برویم و به شکلی هرچند مختصر اشاره‎هایی به چند و چون کارشان داشته باشیم. در روزهایی که کمتر نقد ادبی خوبی می‎خوانیم و اغلب شاهد کلی‎گویی‎هایی شتابزده هستیم که…

ادامه مطلب

ادبیات بومی چیست؟

اشاره ضروری: نوشته زیر به عنوان یکی از پست هایی که بسیار به آن ارجاع می شود، با رویکردی تخصصی نوشته شده و البته قریب به یک دهه نیز از انتشار آن می گذرد، بنابراین گاه خوانندگان از بلندی متن و یا عدم سهولت درک نکات مطرح شده در آن گله می کنند. به خصوص…

ادامه مطلب

«شهادت» یک لال بازی از گوهر مراد (غلامحسین ساعدی)

صحنه راهروی درازی است که اشخاص از طرف چپ وارد و از طرف‎ راست خارج می‎شوند. در طرف راست دیوار، روبروی تماشاچیان، چند حفره‎ی گور مانند بطور سرپاکنده‎اند؛ بلندی این حفره‎ها هم قد یک آدم‎ معمولی است. در طرف چپ صحنه، دو مرد درشت هیکل، بفاصله‎ی دومتر از یکدیگر ایستاده‎اند. از جلوهر کدام زنحیری از…

ادامه مطلب

معیارهای انتقاد ادبی از نگاه «آنتونیو گرامشی»

ترجمه‎ی منوچهر هزارخانی/ این عقیده که هنر؛ هنر است و نه نوعی تبلیغات سیاسی«عمدی»آیا به خودی خود در راه پیدایش جریان‎‎‎های فرهنگی خاصی که انعکاس زمان‎‎‎ خودند و به تقویت جریانهای سیاسی خاصی کمک می‎‎‎کنند؛ مانعی محسوب‎‎‎ می‎‎‎شود؟ چنین به نظر نمی‎‎‎رسد. حتی به عکس بنظر می‎‎‎آید که این فکر؛  مسأله را به نحوی اصولی‎‎‎تر…

ادامه مطلب

«شخصیت» و انگیزه هایش در داستان

معرفی مجدد اشخاص مرده نویسنده می‎‎تواند برای معرفی مجدد اشخاصی ‎که سالها و حدود صد صفحه یا بیشتر از رمان ناپدید می‎‎شوند، از شیوه سریالهای قدیم استفاده کند. در دهه ی 1920 قهرمان زن را همیشه به ریل راه آهن می‎‎بستند و قطار غول پیکری را نشان می‎‎دادند ‎که به سرعت نزدیک می‎‎شود تا او…

ادامه مطلب

داستان امروز ایران (۷): «آشوب» اثر داوود غفارزادگان‎

بیرون‎، شب بود و باد و برف. . . زن‎، شب یخزده را پشت در بویید و خودش را چسباند به مرد. مرد‎، نفس گرم زن را پشت گردنش حس کرد.  آهسته گفت: «می‎‎لرزی. » باد‎، پوفه‎‎های برف را از لای در نیمه‎‎باز ریخت تو انبار. زن لرزان گفت: «می‎‎ترسم. » مرد از لای در چشم به بیرون…

ادامه مطلب